سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کارشناسی تکنولوژی و گروه های درسی آموزش و پرورش فلاورجان


حمادبن عثمان از حضرت صادق(علیه السلام) پرسید: مصحف فاطمه(علیها السلام) چیست؟


حضرت فرمود: «چون خدای تعالی جان پیامبر را گرفت، فاطمه(علیها السلام) از وفات آن حضرت تا آن جا اندوهناک شد که جز خدای عزوجل نداند. خدا فرشته ای را فرستاد تا فاطمه را تسلیت دهد و با او حدیث گوید. از این پیش آمد به علی(علیه السلام) شکایت کرد (چون هراس آور بود و گفته های او از دست می رفت) حضرت فرمود: هر وقت احساس کردی که فرشته ای فرود آمده و آوازش را شنیدی، به من خبر ده، و پس از آن علی(علیه السلام) آنچه را از فرشته می شنید، می نوشت تا این که مصحفی از این نوشته ها درست شد.»


از مجموع روایات چنین فهمیده می شود که مصحف حضرت فاطمه سخنی از اسرار علم است که در آن کلمه ای از قرآن نیست و چیزی از حلال و حرام در آن وجود ندارد; بلکه حاوی امثال، حکم، موعظه ها، سخنان عبرت آمیز و اِخبار از پیش آمدهای آینده است، بنابراین، مصحف حضرت زهرا(علیها السلام) از سلک مصحفهای قرآنی بیرون و اگر هم نام «مصحف» داشته است، جزء مصاحف قرآنی به حساب نمی آید. این مصحف بعد از حضرت زهرا نزد امامان معصوم(علیهم السلام)و الآن نزد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.


بنابراین، امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)، مصحفی که منتصب به آن ها باشد، ندارند، الاّ این که همان مصحف حضرت فاطمه(علیها السلام)در دست آن ها نیز وجود داشته است.


********************


پاورقی ها:


1. اصول کافی، کلینی(رحمه الله)، ج 2، ص 237، انتشارات اسوه.


2. اصول کافی و بحارالانوار، ج 43، ص 79 و 80.


3. برای آگاهی بیشتر علاوه بر آن چه در متن آمده ر.ک: تاریخ قرآن، دکتر رامیار، ص 3


 


نوشته شده در  جمعه 89/5/22ساعت  5:27 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

قرآن‏شناسان در یک تقسیم‏بندی کلّی سوره‏های قرآن را به چهار گروه عمده تقسیم نموده و بر آن نام خاصی نهاده‏اند.


1. السَّبع الطُّوَل: (طُوَل جمع طُولی‏ مؤنث اَطْول، مثل کُبَر جمع کُبری‏) هفت سوره بزرگ قرآن که اکثر گفته‏اند عبارتند از: بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، امّا در مورد هفتمین سوره اختلاف است که به نقل از سعید بن جبیر سوره یونس است، و بعضی دیگر سوره کهف گفته‏اند.


2. المئون: این سوره‏ها از <طُوَل» کوتاه‏تر بوده، و آیاتشان متجاوز از صد آیه است که عبارتند از: التوبه، النحل، هود، یوسف، الکهف، الاسراء، الانبیاء، طه، المؤمنون، الشعراء و الصّافات.


3. المثانی: سوره‏هایی که آیاتشان از صد کمتر است که تقریباً بیست سوره‏اند. دلیل آن که این سوره‏ها را مثانی گفته‏اند، قرار گرفتن این سوره‏ها پس از <مئون» است. <ثَنْی» به معنای میل و عطف است. وجوه دیگری نیز برای معنای مثانی ذکر کرده‏اند.


4. المفصّل: سوره‏های کوتاه را مفصل نامیده‏اند. چون کوتاهند و با <بسمله» از هم فصل و جدا می‏شوند. و یا آن که فواصل آیات در این سوره‏ها به نسبت زیادتر است. در این که آخرین سوره از مفصّل <ناس» است، اختلافی نیست. اما در مورد اولین سوره مفصّل، اختلاف فراوانی است. سیوطی دوازده قول را نقل کرده که از میان آنها التمهید سوره <الرحمن» را انتخاب نموده است؛ در حالی که مناهل العرفان و موجز علوم‏القرآن، اولین سوره مفصّل را <حجرات» ذکر کرده‏اند.


در حدیثی از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:


اُعْطیتُ مکانَ التوراةِ، السبعَ الطُوَل، و اُعطیت مکانَ الزَبورِ، المئین و اُعطیتُ مکانَ الإنجیلِ، المثانی و فُضِّلْتُ بِالمفصّل؛ به جای تورات، هفت سوره بلند قرآن و به جای زبور، سوره‏های مئون و به‏جای انجیل، سوره‏های مثانی به من داده شد و با وجود سوره‏های مفصّل بر دیگران برتری یافتم.


نوع دیگری دسته‏بندی برای سوره‏های قرآن ذکر نموده‏اند؛ نظیر سوره‏های ممتحنات، مسبّحات، حوامیم (آنها که با <حم» آغاز می‏شوند) و سوره‏های عزائم (سوره‏هایی که سجده واجب دارند: سجده، فصّلت، نجم و علق).


نوشته شده در  جمعه 89/5/22ساعت  5:27 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

چرا خود پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) قرآن را نمی نوشتند؟ با این که خود در احادیث مختلف تأکید به نوشتن قرآن و علوم و روایات می کردند؟


        تمام قرآن، به امر پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) به دست کاتبان وحی نوشته شده است; لذا احادیثی که بر نگارش علوم تأکید دارند، با اقدام پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) در ننوشتن احادیث و قرآن به دست مبارک خودشان منافاتی ندارد. شیوه آموزش و تربیت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) با خواندن آیات قرآن از حفظ و تعلیم حلال و حرام و دادن تعلیمات عالی اسلام و اندرزها و نصایح بوده است; ولی بر اساس سلسله ای مصالح مهم، پیامبر(صلی الله علیه وآله) از به کار بردن قلم اجتناب می ورزید; زیرا اگر او مانند دیگران می خواند و می نوشت، مخالفان نبوت او، آن را دستاویز قرار داده، چنین وانمود می کردند که آیین توحید او و شرایع و احکام وی زاییده افکار دیگران و نتیجه مطالعات و بررسی های مکتب های پیشینیان است و با جهان وحی و خداوند ارتباطی ندارد. قرآن این حقیقت را با روشن ترین عبارت بیان کرده و می فرماید:          (وَ مَا کُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِ مِن کِتَـب وَ لاَ تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ...) پیش از نزول قرآن، کتابی نمی خواندی و چیزی نمی نوشتی ]زیرا[ در غیر این صورت، کافران در آیین تو تردید می کردند.


از این رو مصلحت اقتضا می کرد که پیامبر(صلی الله علیه وآله) خود ننویسد و نخواند; اگر چه بر خواندن و نوشتن توانایی داشته باشد.


نوشته شده در  جمعه 89/5/22ساعت  5:27 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

                                



 از امام حسین (ع ) پرسیدند: یا ابن رسول الله روزگار را چگونه می گذرانی ؟ فرمودند:


روزگار را درحالتی می گذرانم که پرودگار بزرگ ناظر بر اعمال من است و آتش جهنم را


در پیش روی خود مشاهده می کنم . مرگ در تعقیب من است و از گیر حساب بازپسین


 رهایی ندارم و در گرو اعمال خویشتن می باشم . آنچه دلم بخواهد، نمی شود و


 قدرت دفع مکروهی از خویشتن ندارم . کارها در دست دیگری است ، اگر اراده کند


 عذابم فرماید و اگر بخواهد، مورد عفوم قرار می دهد. بنابر این کدام مسکین است که


از من درمانده تر باشد؟


                                                   بحار الانوار، ج 78، ص 116


نوشته شده در  جمعه 89/5/22ساعت  5:27 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

کیفیت نزول وحی بر پیامبر اکرم‌چگونه بوده است‌، آیا صوت قرآن را می‌شنیدند یا به وسیله قلب‌شان‌، آن را احساس می‌کردند؟


وحی آیات قرآن بر پیامبر(ص) به دو گونه بوده است‌: 1. مستقیم 2. غیر مستقیم و به واسطة فرشته وحی‌.
در وحی مستقیم حالت‌هایی چون احساس سنگینی‌، داغ شدن بدن و عرق ریختن‌، حالتی شبیه به بی هوشی‌، تغییر رنگ چهره و... بر پیامبر عارض می‌شد. در روایتی می‌خوانیم‌: حارث بن هشام از پیامبر سؤال کرد: وحی چگونه بر شما نازل می‌شود؟ پیامبر فرمود: گاهی آن را به صورت زنگ می‌شنوم و آن شدیدترین نوع آن بر من است که گویی بندهای من از یکدیگر می‌گسلد و در این هنگام مطالب وحی شده را حفظ می‌کنم‌
صدای زنگ در این روایت کنایه از صدای پیاپی‌، است‌. این صدای پیاپی‌، وحی مستقیم بوده که پیامبر با تمام وجود به آن گوش فرا می‌داده است‌; چرا که پیاپی بودن صدا تأثیری نافذ دارد و تا اعماق قلب انسان نفوذ می‌کند و از این جهت است که پیامبر می‌فرماید: گمان می‌کردم که جان من گرفته می‌شود


حالت‌های یاد شده در وحی مستقیم به جهت اوج ارتباط وحی با الهامات غیبی پروردگار و سنگینی وحی است که بر جسم آن حضرت تأثیر می‌گذارده است‌ و منظور از آیة "إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً ;(مزمل‌،5) در حقیقت‌، ما به تو گفتاری گران‌بار القا می‌کنیم‌." نیز همین نوع وحی بوده است‌.
در وحی غیر مستقیم‌، جبرئیل‌، واسطة در آوردن وحی بوده است که گاهی به صورت بشر مجسّم می‌شد و به حضور پیامبر می‌رسید; در روایتی از امام صادق‌آمده است‌: جبرئیل هنگامی که به حضور پیامبر می‌رسید، مانند بندگان می‌نشست و بدون اجازه وارد نمی‌شد.


 بنابراین‌، وحی غیر مستقیم‌، سنگینی و دشواری وحی مستقیم را نداشته است‌.
تذکر این نکته لازم است که پیامبر با تمام روح و روان خویش وحی را دریافت می‌نموده است و چشم و گوش ظاهر بین در این امر دخالتی نداشته است‌، اگر جز این بود، مردم دیگر نیز می‌توانستند همة آن‌چه را پیامبر می‌بیند و می‌شنود، ببینند و بشنوند.


نوشته شده در  جمعه 89/5/22ساعت  5:27 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
انیمیشن تابش آلفا ، بتا و گاما
[عناوین آرشیوشده]