امروز آخرین روز شب نشینی های بهاری فرهنگسرای سرو بود.
واقعا جالب بوده و هست.
هفته قبل دکتر شیری یه ماجرای جالبی رو تعریف که دو هفته است ذهنمو مشغول کرده
گویا دکتر توی یکی از برنامه های شبکه جام جم برنامه داشتن
همچنین گویا برنامه یه مهمون دیگه هم داشته
دکتر گفت قبل از اینکه مجری با من صحبتش رو شروع کنه از پیرمرد مهمون سوالایی پرسید
بازم گویا مهمون دیگه برنامه پیرمرد اصفهانی هفتاد و چهار ساله بود که میگفت:
... قلبش درد میکنه
ایشالله نیاز به جراحی نداشته باشه
دوستت دارم
وقتی صدایت عابران را وا می دارد
به بالا بنگرند...!
خییییییلی هوس کردم دوباره بنویسم
اما نوشتنم نمیاد
این روزا دارم تمام تلاشمو میکنم که مث قدیما بازم بنویسم
آستینامو که زدم بالا
بقیه اش با خداست!
به امید یاریش...!
کوهستان
بیچاره آن که غصهی این روزگار خورد
خوشبخت آن که کره خر آمد، الاغ مـُرد!